بخش سوم
کتاب «تصّوف و انسان»
سالها دل طلب جام جم از مـا میکرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
نوشته های استاد دانشمند پروفیسور دکتور شرعی جوزجانی در هر مورد و ساحات مختلف دیده می شد، اما در خصوص تصّوف و ارتباط آن با انسان که از کار های بس دشوار بود، کمتر بهمشاهده میرسید. خواندن کتاب «تصّوف و انسان»، انسان را بوجد می آورد و احساساتش را در تصّوف قوی تر می سازد، که ناگزیر باید نوشته طولانی گردد:
کــار مـن و تــو بـدیـن درازی کوتاه کــنم که نـیست بازی
***
بس فواید هست غیراز این و لیک از درازی خــایــفــم ای یـــار نیک
مقدمۀ طولانی که در باب صوفیان در آفاق و انفس تحریر یافت، البته در رابطۀ کتاب «تصّوف و انسان» تألیفی استاد دکتور شرعی جوزجانی بود تا در اطراف نوشتۀ نهایت عالی و پُر کیف او که بزبان شیوای تورکی اوزبیکی تحریر و بچاپ رسیده است، چند حرفی گفته شود.
این کتاب که در ذات خود در افغانستان کم نظیر می باشد، و بار اول دربارۀ تصّوف با شرح و بسط خوب تنظیم و تصنیف گردیده و شاید هم در اوزبیکستان کتاب کمیابی باشد که بعد از هفتاد سال مردمان آن دیار مسلمان نشین بدان روبرو شده باشند. طوری که مؤلف یادآور شده، این اثر به سال 2001 در تاشکند به خط کریل در 1000 نسخه به طبع رسیده است.
انسان و ارتباط او با تصّوف، در ذات خود یک ابتکار و نو آوری و موضوعی است که ازعهدۀ نوشتن پیرامون آن فقط محقق پرکاری چون استاد شرعی می تواند بدر آید، چونکه حافظ گفته است:
وجـود مـا مـعـمایـی ست حـافـــظ
که تحقیقش فسون است و فسانه
حقیقتاً نوشتن دربارۀ انسان کاری بس دشوار است و روانشناسان هم به این موضوع واقف می باشند که هر انسان خاصیت و افکار خاص و مشخص خود را دارد و چون در تولد و مردن همه انسانها در یک ردیف قرار می گیرند، سوالی وجود ندارد، مگر از تولد تا واپسین روز حیات در زندگی ها، مشقت های بزرگ، شادی ها، زجر ها، خوشی ها، درس خوانی ها، کار های شاقه، ازدواج کردن، صاحب اولاد گردیدن، به سیاست داخل شدن، تشویش ها برای دوام زندگی همه و همه تفاوت هایی میباشد که باید در آن تعمق گردد. عنوان «تصّوف و انسان» فقط ارتباط خاص به روانشناسی دارد، زیرا بشر بگفتۀ استاد خلیلی از روز تولد تا مرگ محتاج به همه چیز است و از آن است که انسان ها طوریکه در صفحات پیشتر ذکر گردید مرگ را به خوشی استقبال مینمایند.
کار دنیا بسکه مشکل بود عقبی ریختند
وعـدۀ امـروز خـون شد رنگ فردا ریختند
دُکتر شرعی جوزجانی در متن کتاب، متصّوفین و عرفا و هر یک از طریقت هارا به صورت علیحده شرح داده است و تا جاییکه در آن نوشته تعمق گردید، هر عارف و صوفی راه خود را دارد. چونکه در میان انسان ها تیوری هایی وجود دارد که عنوانش را، «اختلافات فردی» گذاشته اند که روانشناسان دایم در تلاش کشفیات آن معما ها می باشند. از آن سبب باید بگوییم که هر صوفی و هر عارف با آنکه به طریقه ای ارتباط داشته باشد، در راه خود روان می باشد.
در متن کتاب «تصّوف و انسان» دکتور شرعی جوزجانی میخوانیم که دربارۀ خواجه احمد یسّوی که گاهی او را پیر تورکستان و دو پیر دیگر نقشبندی و احرار را نیز بدان لقب یاد مینمایند تبصره ها داشته و به معرفی میگیرد. مثلاً دربارۀ طریقۀ شریفۀ خواجگان که خاستگاه آن تورکستان میانه میباشد، میگوید که امام ربانی مجدد الف ثانی از اهل حضرت عمر فاروق است، روش و طریقۀ نقشبندیه را پذیرفته با وجود آنکه طریقۀ شریفۀ چشتیه را در هند بخوبی مطالعه کرده و ضمناً با حضرت محمد باقی بالله محشور گردیده است. بالاخره خود آن بزرگ مرد، راهی را بخود گرفت و طریقه ای را ایجاد نمود که آنرا طریقۀ مجددیه گویند. و این موضوع معنی آنرا میدهد که هر صوفی و عارفی براه خود روان می باشد که راه عمومی شان یکی و در فروعات مستقل می باشند.
حضرت مجدد الف ثانی احمد سرهندی فرزند شیخ عبدالاحد سرهندی فرزند شیخ زین العابدین و ... فرزند حضرت عبدالله(رض) فرزند امیرالمومنین عمر فاروق(رض) میباشد:
دمـیـد نــور الــهــی ز سیـنـۀ خــاور عیان شد از دل سرهند فیض فارانی
ز پـرتـو خـلـف الـصـدق عـمـر فـاروق دوباره گشت شبستان هند نـورانـی
جناب آقای دکتور شعیب مجددی، طریقۀ شریفۀ مجددیه را بنام «طریقۀ نقشبندیۀ مجددیه» آورده و او می آورد که: «این سلسله اول بنام حضرت خواجه عبدالخالق غجدوانی بنام «خواجگان» مشهور شد... این طریقۀ عالیه را سید امیر کلال(رح) به حضرت خواجه محمد بهاءالدین نقشبند(رح) تلقین کردند و بنام نقشبندیه شهرت حاصل نمود.» (ص75 امام ربانی..)
جناب آقای دکتور شعیب علاوه میدارد که: «مبنای طریقۀ نقشبندیه بر عمل به یازده کلمه و قاعدۀ صوفیه میباشد، هشت کلمه از شیخ عبدالخالق غجدوانی و سه کلمه از محمد بهاءالدین نقشبند نقل شده و چنین میباشد: 1- هوش در دَم، 2- نظر بر قدَم، 3- سفر در وطن، 4- خلوت در انجمن، 5- یاد کرد، 6- بازگشت، 7- نگاه داشت، 8- یاد داشت، 9- الوقوف الزمانی، 10- الوقوف العددی، 11- الوقوف القلبی.» (ص92 امام ربانی)
از همین فعالیت های حضرات باقی بالله و شیخ احمد سرهندی می باشد که عرفان و تصّوف تورکستان در خاک پهناور هندوستان سرایت بسیار سریع کرد. استاد خلیلی دربارۀ حضرت امام ربانی قصیده ای دارد که دو بیت آنرا می آوریم:
سپــهــر مـرتـبه ذاتی که الف ثانی را مجدد است و خودش در زمانه لا ثانی
دمــیــد نــور الــهــی ز سیــنـۀ خـاور عیان شد از دل سرهند فیض فـارانـی
دکتر شرعی جوزجانی، در قسمت ارتباطات تصّوف با انسان ها چنین میفرماید: «اسلام تصّوفی اساساً قرآن کریمدن سر چینه آلگن بولسه هم، افلاطون و نیوپلوتینیزیم، شونینگ دیک هند عرفانی یونه لیشلری بیلن هم کینگ کولمده اوچره شگن، شونینگ دیک عیسویت عرفانی تعلیماتی بیلن هم علاقه ده بولگن.» (ص154، تصّوف و انسان)
در همه ادیان، زبان ها، فرهنگ ها، مناطق مختلف جغرافیایی، نظامهای مختلف سیاسی و غیره بحث بر سر انسان هاست، و چون یک انسان با انسان دیگر تفاوت دارد، بدان مطلب یکی از علمای امریکایی گفته بود، در نظام ها، نظام سوسیالیستی سعی میدارد تا مشابهت ها را در میان انسانها پیدا کند، ولی در نظامهای دموکراسی زیاده تر اختلافات مطالعه میگردد و از آن است که میگویند: «اختلافات فردی» و چنانچه بعد از مطالعۀ کتاب استاد شرعی چنین پیداست که اختلافات فردی کاملاً در هر حال بر صوفیان و طریقه های شان رول داشته است.
جناب آقای استاد شرعی در کتاب «تصّوف و انسان» خواسته است تا تمام مسایل اساسی و عمدۀ تصّوف و عرفان را بصورت خلاصه و به طرز قلیل اللفظ کثیرالمعنی بنویسد.
در عناوین اولیه، دربارۀ تصّوف و عرفان و معنی های آنها، شرح مختصر داده شده است و چون نویسندۀ محترم در زبان و ادبیات عربی تسلط داشته و صاحب صلاحیت می باشد، بسی از اصطلاحات را از عربی به زبان شیوای تورکی اوزبیکی بصورت ساده و عام فهم ترجمه و بیان داشته است.
در فصل بعدی، طریقه های شریفۀ کبرویه، قادریه، سهروردیه، چشتیه، مولویه، یسّویه، نقشبندیه، مجددیه و فلسفۀ وحدت الوجودیۀ ابن عربی را شرح و بسط خوب داده است.
باریک اندیشی استاد شرعی درآن است که اولاً مثل اکثر نویسندگان، طریقه های نقشبندیه، یسّویه و مجددیه را که دارای سرچشمۀ مشترک می باشند، در یک ردیف قرار میدهد و بعداً تفکیک قایل می شود.
چونکه خواجه احمد یسّوی در تورکستان زمین مؤسس طریقۀ یسّویۀ و درین راه صوفی پیشقدم بود، و خواجه بهاءالدین یا پیر بلاگردان و یا پیر نقشبند با خواجه عبیدالله احرار و عارف ربانی شیخ احمد سرهندی احیاء کنندگان طریقۀ خواجگان و پیشقدم گفته می شوند. ولی در همه حال جمله را طریقۀ نقشبندیه بنام خواجه بهاءالدین نسبت میدهند و میگویند، نقشبندیه و نیز استاد شرعی خواجۀ نقشبند را مؤسس این طریقت قلمداد کرده است.
این طریقۀ شریفه را بزرگانی چون خواجه احرار ولی، خواجه پارسای ولی، مخدوم اعظم، مولانا عبدالرحمن جامی، حضرت باقی بالله و احمد سرهندی جهان شمول ساخته اند. و اینک دکتر شرعی جوزجانی با توانایی که داشته هر یک از بزرگان متذکرۀ بالا را که طریقه ای ساختند، علیحده تفکیک و صورت و روش تصّوفی شان را توضیح کرده است.
سالها پیش در کابل کتابی را به عنوان «طریقۀ خواجگان» خوانده بودم، ولی مشخصات نوشتۀ استاد شرعی ساده تر و عام فهم تر بنظر میخورد، و یقیناً بهترینِ نوشته ها، همانست که عام فهم باشد.
حضرت لسان الغیب حافظ دربارۀ وطن خواجگان چنین فرموده:
حافظ چو ترک غمزۀ تورکان نمی کنی
دانی کجاست جای تو خوارزم یا خُجند
البته وجه تسمیۀ نقشبندیه را استاد شرعی بخوبی ادا کرده است. باز هم باید گفت که طریقۀ مذکور را بخاطری طریقۀ خواجگان هم میگویند که اتفاقاً اکثر بزرگان این طریقه در آغاز نام خود کلمۀ خواجه را داشته اند، در کشور ما و همسایه های آن، کلمات ایشان، سید، میر، آغا و خواجه صورت استعمال زیاد دارد. سید و ایشان عموماً به اولادۀ حضرت سیدالمرسلین(ص) از طریق بی بی فاطمة الزهرا(رض) و دیگران از اولادۀ چهار یار کبار و کلمۀ «آغا» از جانب عوام به همۀ آنها اطلاق میگردد. قابل تذکر است که حضرات عبدالرحمن جامی و امیر علیشیر نوایی، اگرچه نقشبندی می باشند، در جملۀ خواجگان نمی آیند و پیروان خواجه گان گفته می شوند.
دکتر شرعی جوزجانی، بعد از شرح و معرفی روش های تصّوفی، فصل دیگری را می آغازد که در آن نه تنها بعضی اشخاص عمده و مهم تصّوف را بمانند: ابو زید دبوسی و نجم الدین کبرا به معرفی میگیرد، دیدگاه های آنها را در راه عرفان و تحلیل های تصّوفی، ارتباطات انسان ها را با خداوند وغیره در منصۀ قضاوت و ارزیابی قرار میدهد، و عارف را به این شکل می شناسد: «نجم الدین کبرا یاشلیگی دن سفرگه قیزیقیب، کوپ اولکه لرنی کیزیب اوتیب، مصرگه باره دی، او ییر ده مشهور صوفی شیخ روز بیهان الوزان المصری بیلن ته نیشیب، اونگه ارادت قولینی بیره دی و اونینگ نظری آستیده آغیر ریاضت باقیچلرینی باسیب اوته دی.» (ص148، تصّوف و انسان)
گویا نجم الدین آنچه با خود داشته، علاوتاً از شیخ مصری که به او ارادت کرده چیزهایی را می اندوزد و با خود می آورد. مکرراً گفته می شود که از اینجاست که عارف با صوفی از محدودیت طریقۀ یک شخص بر آمده، بعد از مقایسه و مقابله، افکارش وسعت یافته و بمانند مجدد الف ثانی، بعد از اتفاقات دیدار و بهر برداری از باقی بالله روش خاص خود را ابلاغ میدارد.
در قسمت سوم کتاب «تصّوف و انسان» جناب دکتر شرعی دربارۀ شخصیت های فقیر، چون شاه مشرب ولی وغیره ذکر ها دارد و خواص و نشانه های زندگی فقیر گونۀ آنها را به شناسایی میگیرد. این بحث واقعاً بسیار جالب و جذاب است. فقیر ها هر کدام داستان هایی دارند، و روش هایی دارند مختص بخود شان که باید علاقمندان تصّوف از آن ها آگاه باشند.
در تاریخ حیات امیر حسینی سادات و ابراهیم ادهم میخوانیم که باعث جذبه و کشش شان در فقر، آهوان می باشند.
در تعمیر روش حیاتی عارف بزرگ حضرت سنایی پیر لایخور و به حضرت ابوالمعانی بیدل شاه کابلی اثر انداخته و در خصوص حضرت مولای روم رول شمس تبریزی بحدی است که مولانا همه چیرش را از او میداند، چنانچه:
هیچ حلـوا گـر نـشـد استاد کار تا که شاگرد شکـر بـیـزی نشد
هیـچ مـلایـی نشد مـولای روم تــامـریـد شمـس تبریزی نشد
شمس تبریزی که اصلش از تورکان آذری می باشد، در مسافرت ها وقتیکه اتاق های سرای مسافرین را به اجاره میگرفت، در وقت بیرون برآمدن به دروازه قفل بزرگی را میزد، تا مردم فکر کنند که وی تاجر بزرگی است. در حالیکه بداخل اتاقش بجز یک بوریای کهنه چیزی دیگری نبود. و این است راه یک فقیر آزاده.
یک زمانی حضرت خاتم الشعرا نورالدین عبدالرحمن جامی که از پیروان طریقۀ نقشبندیه بود از هرات آهنگ سفر تورکستان مینماید، تا مرشد خود حضرت خواجۀ احرار را زیارت نماید.
چون حضرت خواجۀ احرار شخص متمول و صاحب ثروت زیاد بود، به در خانه او مردمان زیاد می آمدند و غذا های خوب میخوردند. بعداً بخانه های خود و یا سرکار خود برمیگشتند.
اتفاقاً حضرت جامی وقتی به خانۀ احرار میرسد که وقت خوردن غذا می باشد، حضرت خواجۀ احرار از خانه می برآید و به جامی میگوید که بنشیند و با مردم غذا بخورد. بعداً هر دو صحبت خواهند کرد. جامی میگوید که غذا نمی خورد و اگر امکان داشته باشد با شخص خواجۀ احرار غذا میخورد. خواجه میگوید بسیار خوب بیا با من، هردو میروند در کلبۀ فقیرانۀ خواجه احرار. خواجه احرار فوراً جامه اش را از بدن دور می سازد، جامی می بیند، خواجه لباس ژولیده و محقر را در بدن داشته و جامی به حیرت فرو می رود. بعداً خواجه میفرماید که بفرمایید غذا بخوریم، غذایش عبارت از چند توته نان خشکی بوده که به سختی خورده میشد و آنرا به آب نرم ساخته و بعداً بدهان می بردند.
جامی که خود صاحبدل بزرگ و عارف نامدار است. میداند که واقعاً روش فقر و مقام مرشدی حضرت احرار، چیز دیگری بوده، و همانطوریکه بر خواجۀ احرار اخلاص داشت، اخلاصمندتر گردید. چنانچه بعداً کتاب «تحفة الاحرار» خود را به نام او مسمی کرد و در آن گفت:
زد به جهان سکۀ شاهنشهی کـوکـبــۀ فـقــر عبـیـد الـلهی
آنـکـه ز حـریـت فـقر آگه است خـواجـۀ احـرار عبـیـدالله است
و دیگران گفته اند:
خرقه پوشان دگر مست گذشتند و گذشت
قصۀ ماست کـه در هــر سـر بـازار بـمــانـد
***
سر خدا کـه عــارف سالـک بـه کـس نگفت
در حـیـرتـم کــه بـاده فـروش از کـجـا شنید
در میان مردم تورکستان داستان های عامیانۀ زیادی از شاه مشرب ولی وجود دارد. وقتیکه او را اعدام کردند و سرش را بریدند، مردم دیدند که وی بدون سر براه افتیده و راه میرود، گویا اینکه وی توسط دل راه خود را می یافت. و اولیاء الله زیادتر از راه دل کشف مینمایند نظر به اینکه به راهنمایی دماغ رفتار نمایند.
استاد جوزجانی اولین محققی است که اندیشه های وحدة الوجودی بابا رحیم مشرب را که زندگی خود را در ازای آن از دست داد، در پرتو اشعار تورکی و فارسی او با مقایسه با اشعار عربی منصور حلاج مورد ارزیابی و تحلیل همه جانبه قرار داده است. داستان شاه مشرب ولی، مشابهت کلی به داستان حضرت لیث بن قیس دارد که در افغانستان او را بنام شاه دو شمشیره علیه الرحمه یاد مینمایند، میگویند وقتیکه سر او را کابلیان از تنش جدا کردند، دیدند که وی بدون داشتن سر با دو دست جانب مقابل شمشیر میزند، و ناگفته نماند که مسجد شاۀ دو شمشیره اولین مسجد و پل خشتی دومین مسجد در کابل می باشد.
در کابل زمین مجاذیب از زمان های زیادی به این طرف موجود اند که یک تعداد از آنها مبتلایان مرض اعصاب هستند و یک عدۀ دیگر که مردم به ایشان ارادت دارند میگویند که آنها در جملۀ فقیر هایی می باشند که مردم بعضی کار های خارق العاده را که توسط آنها انجام یافته، دیده اند.
مرحوم محمد عبدالحمید اسیر مشهور به قندی آغا، بیدل شناس معروف معاصر کتابی را بنام «مجاذیب کابل» به رشتۀ تحریر درآورده است و بیتی از مجاذیب کابل به یاد می آید که میگفتند:
ایـن مـردم دنـیـا را بنگـر همه مدهوشند
خندیده به هم می گفت دیوانه به دیوانه
در بخش دیگر کتاب «تصّوف و انسان» استاد شرعی جوزجانی کار های بنیادی خواجه عبدالخالق غجدوانی، خواجه عبیدالله احرار و مخدوم اعظم را در طریقۀ نقشبندیه یادآوری مینماید و تبصره هایی بر اشعار بابا رحیم مشرب (شاه مشرب ولی) و ترانه های بابا طاهر و غیره دارد، که بسیار زیبا و دلکش نوشته شده است.
استاد شرعی از رباعیات بابا طاهر عریان 18 ترانه را از فارسی به شعر سلیس و روان اوزبیکی ترجمه کرده و در تبصره های خود، پیرامون بابا طاهر عریان و سوز گفتار او از قلم علی راهجیری چنین می آورد: «او نینگ سوزلری نینگ روانلیگی، ساده لیگی، نازک و نفیس لیگی عین حالده اونده گی فصاحت و بلاغت مهم راغی اونده گی کوپینیش و هیجان کلام نینگ نفوذ و تأثیرچن لیگی شو قدر کوچلی که حاضرگه چه هم فارس تیلیده اونگه تینگ کیله دیگن، اونگه اوخشیدیگن اثر یره تیلمه گن.» (ص 344)
به تأیید دانشمند فرزانه استاد حکیم شرعی که زیبایی های کلام و متن عالی کتابش این نگارنده را به گفتار آورده است، بابا طاهر واقعاً با گفته های پُر سوزش بمانند حضرت خواجۀ انصار (خواجه عبدالله انصاری)، جهانی را در هنگامه انداخته و غوغا ها را با سوزناکترین سروده هایش بلند ساخته و آوازۀ سروده های مستانه اش از جابلقا به جابلسا رسیده است.
موکو چون اشترم قانع به خارم خوراکـم خـار و خـرواری بـبـارم
ازین خـرج قلیل و بار سنـگـیـن هنوز از روی مـالک شـرمسارم
و یا:
مـکـن کـاری کـه بـرپا سنگت آیو جهان بـا ایـن فـراخـی تنگـت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تــرا از نـامـه خـوانـدن ننگــت آیو
در مباحث پایان کتاب عنوان جالبی، دربارۀ تصّوف از نگاه متصّوفین و عرفای معاصر اوزبیکستان دیده می شود.
در سابق که همه ممالک آسیای مرکزی بنام تورکستان یاد میگردید، در حقیقت یکی از مراکز عمدۀ تصّوف و عرفان بشمار میرفت.
آن بــخـارا مـنــبــع دانــش بود پس بخارا ایست هرکانش بود
***
سمرقند صیقـل روی زمین است بـخـارا قـوّت اسـلام و دیـن است
جناب شرعی در خصوص تصّوف در تورکستان می آورد: «تورکستان ده شورالر توزومی، تصّوف تعلیماتیگه قرشی و سلبی مناسبت ده بولگنی اوچون برچه خلق، اینیقسه ایجادکارلرنی اوندن اوزاقله شتیریب اولرنی اوشبو تعلیمات فیضی دن محروم قیلیب کیلگن ایدی.» (ص 350، تصّوف و انسان)
و اینک چون مردم تورکستان که بگفتۀ خلیل احمد حامدی مؤلف کتاب «در تاریکی های سرخ» یک معنی «تورک» اسلام است، دوباره به نشر افکار طریقه و تاریخ تصّوف و عرفان دست یازیدند و آقای استاد شرعی از علَم برداران آن گروه می باشد که پرچم تصّوف و عرفان را با ارتباط آن به انسان دوباره بلند کرد و با کتاب پُر محتوای «تصّوف و انسان» خود در حقیقت دروازۀ دخول را در عالم روحانیت و اسالیب زندگی مردم با عقاید و آیین شان باز کرده است.
استاد شرعی، هم چنان با احترام و محبت خاص به نویسندگان دیگر در مورد تصّوف چون استاد نجم الدین کاملوف و دیگران یاد مینماید که با ایشان صدای دین اسلام و خصوصاً مقامات روحانی و عرفانی را از طریق تألیفات شان بلند ساخته اند، و یکبار دیگر ارواح امامان بزرگ چون امام بخاری، امام ابو منصور ماتریدی و غیره را شاد کرده اند.
شرعی جوزجانی یا شخصیت فرزانۀ افغانستان شیره و جوهر کتاب بسیار نفیس «تصّوف و انسان» را زیر عنوان «عرفان و فلسفه ده کامل انسان سیماسی» با شعر پُر کیفیت و جذبه آور شاعر شهید آذربایجانی عماد الدین نسیمی می آغازد:
مـــرحـبــا انـسان کــامــل، جـانـیمـیـن جـانـانه سی
عالمی جسمی صدف دیر، سن میـسن دُردانه سی
بعداً چنین می نگارد: «کامل انسان مسئله سی، وحدت فلسفه سیگه باغلیق بولگن موضوعلردن بیری حسابلنه دی، تصّوف تعلیماتی مرکزیده انسان ماهیتی نی توشونیب آلیش، اونی توبنلیکلردن قوتقـزیب، روحی ده گی معنوی تامانلرنی یوکسلتیریش و کامل انسان درجه سیگه کوتریش غایه سی یاته دی.» (ص 377، تصّوف و انسان)
بالاخره باید متذکر شد که کتاب «تصّوف و انسان» از امهات کتابهایی می باشد که درین اواخر در خصوص عرفان و فلسفه تحریر یافته است و این موفقیت جناب دکتر سید عبدالحکیم شرعی جوزجانی را به خدمت خودش و دوستداران عرفان قلباً تبریکات عرض مینمایم.
در ختم این مقاله دربارۀ «تصّوف و انسان» چند بیت از زبان بزرگان که عشق را برتر از همه میدانند و موضوع ارتباط مستقیم با کتاب استاد شرعی دارد آورده می شود:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثــبــت اسـت در جــریــدۀ عــالـم دوام مـا
«حافظ»
مرحبا ای عشق خوش سودای ما ای طـبـیــب جـمـلـه علت های ما
«مولانا»
حدیث عقل در ایام پــادشــاهـی عـشق
چنان شده است که فرمان حاکم معزول
«سعدی»
وجـود آدمـی از عشق میرسد به کمال
گر این کمال نداری کمال نقـصـان است
«بیدل»
عشق برتـر ز عقل و از جـان است لی مع الله وقت مردان است
«سنایی»
عقل کجا پی برد شیوۀ سـودای عشق
بـاز نیـابی بـعـقـل حل معمـای عـشـق
«عطار»
خیز ای عطــار و درد عـشق جـوی
زانکه درد عشق شد درمان عشق
«عطار»
دور گـردون را ز مـوج عـشـق دان
گر نبودی عشق بفسردی جهان
«....»
پروفیسور عنایت الله شهرانی، صبح چهاردهم ماه می سال 2013 مسیحی، بلومینگتن اندیانا، امریکا.
فهرست مآخذ:
1- تصّوف و انسان، تألیف عبدالحکیم شرعی جوزجانی، نشر«بنیاد غضنفر»، چاپ دوم، انتشارات سعید، کابل، 2012 میلادی.
2- غیاث اللغات، چاپ ایران.
3- مبانی عرفان و احوال عارفان، دکتر علی اصغر حلبی، چاپ ایران 1377 خورشیدی.
4- ملا شاه بدخشی، ترجمۀ فضل الرحمن فاضل، دهلی 2000 میلادی.
5- فرهنگ معارف اسلامی، دکتر سید جعفر سجادی، ایران 1357 خورشیدی.
6- عرفان عشق، هیله من غزنوی، پشاور 1378 خورشیدی.
7- قانون طرب، تعلیق و تحشیۀ عنایت الله شهرانی برنوشتۀ استاد سرآهنگ، سویدن 2000 میلادی.
8- پیر خرابات، استاد قاسم افغان، عنایت الله شهرانی، پشاور 1382 خورشیدی.
9- کی کیست در فرهنگ برون مرزی، پوهاند رسول رهین، جلد دوم، سویدن 1386 خورشیدی.
10- دارالعلم شیراز، خیرالدین محلاتی شیرازی، چاپ ایران.
11- امام ربانی مجدد الف ثانی شیخ احمد سرهندی، دکتور محمد شعیب مجددی، 2010 میلادی.
12- جنون عشق، عبدالغفور رجا، لندن 1997 میلادی.
13- سرود نیایش، ترجمۀ دکتر روان فرهادی، دهلی 1377 خورشیدی.
14- نگاهی به صائب، علی دشتی، ایران 1355 خورشیدی.
15- ایران نامه، مقالۀ داریوش شایگان، امریکا 1369 خورشیدی.
16- دیوان حافظ.
17- حجاب هستی، محی الدین بن عربی، ترجمۀ دکتر گل بابا سعیدی، تهران 1381 خورشیدی.
18- عرفان جامی، عبدالغفور رجا، لندن 1997 میلادی.
19- حکیم سنایی غزنویی، عبدالغفور رجا، جلد اول و دوم، لندن 1998 میلادی.
20- شاعر شیرین کلام حافظ، عبدالغفور رجا، لندن.
21- نظری به عرفان بیدل، عبدالغفور رجا، لندن 1374 خورشیدی.
22- تجلی اسطوره در شعر حافظ، دکتر سرور مولایی، تهران 1368 خورشیدی.
23- افکار شاعر، علامه صلاح الدین سلجوقی، کابل 1326 خورشیدی.
24- خواجه لر طریقه سی (مقاله)، عنایت الله شهرانی.
25- ساز و آواز در افغانستان، عنایت الله شهرانی، چاپ کابل 2010 میلادی.
26- دیوان غزلیات، حضرت عبدالباقی مجددی، به اهتمام محمد نعیم مجددی، کابل 2012 میلادی.
27- فضائل بلخ، تألیف واعظ بلخی و حسین بلخی ترجمه فارسی، تعلیق و تحشیه حبیبی.
28- طبقات ناصری تألیف منهاج سراج جوزجانی، تعلیق و تحشیه حبیبی.
29- جغرافیای تاریخی افغانستان، تألیف ع. حبیبی.
30- پرسش های تیلفونی از استاد سمندر غوریانی.
نگارنده: پروفیسور عنایت الله شهرانی، تایپ و نشر: وبلاگ بولوت
برگشت به بخش اول